82 درصد مخاطبان گفتند لحنتان عالی و معرکه است. حال چه ایده ای برای آیندۀ وبلاگ دارید؟

آمار مطالب

کل مطالب : 160
کل نظرات : 530

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 6
باردید دیروز : 0
بازدید هفته : 15
بازدید ماه : 603
بازدید سال : 1521
بازدید کلی : 196463

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان WWW.chepiha.LoxBlog.Com و آدرس chepiha.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 6
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 15
بازدید ماه : 603
بازدید کل : 196463
تعداد مطالب : 160
تعداد نظرات : 530
تعداد آنلاین : 1

<-PollName->

<-PollItems->

جزیره قشم اخبار جزیره قشم
تبلیغات
<-Text2->
نویسنده : Ling Deraz
تاریخ : دو شنبه 28 شهريور 1390
نظرات

اگر صادقانه و بدون حب و بغض به بررسی عواملی که جوانان ما را به سوی انواع انحرافات می کشاند بپردازیم، به نظر بندۀ حقیر عامل اصلی این همه بی بند و باری در جامعۀ امروز ما چیزی نیست جز پیام های بازرگانی تلویزیون. حال دَم ایگِتی. بدترین ضد حال تاریخ است. چه ربطی بین پیام های بازرگانی و انحرافات اخلاقی ما وجود دارد؟ مشخص است. بروید به ادامه مطلب.

تعداد بازدید از این مطلب: 270
|
امتیاز مطلب : 104
|
تعداد امتیازدهندگان : 23
|
مجموع امتیاز : 23


نویسنده : Chepih
تاریخ : پنج شنبه 24 شهريور 1390
نظرات

 

درود. یک ماه از شروع به کار وبلاگ چپیحه می گذرد و در این یک ماه به طور منظم و هر روز برای شما دوستان، مطلب جدید گداشتیم. امیدواریم این مطالب رضایت شما را جلب کرده باشد. هدف ما ارائۀ کاری متفاوت بود. به هر وبلاگی سر می زدیم پر بود از مطالب احساسی و عشقولانه و شعر و ادب. این مطالب مخاطبان فراوانی دارند ولی هستند عده ای که گوششان و چشمشان از این حرف ها پر شده و دلشان برای وبلاگی به دور از حس و عشق لُک زده است. نه که آن جور مطالب بد باشند. اصلاً. خیلی ها عاشق این مطالبند. برای همین از هر بیست وبلاگی که باز می کنی هفده هجده تایش به آن سبک است. خداییش جای یک همچین وبلاگ هایی میان این همه وبلاگ جزیرتی و غیر جزیرتی خالی نیست؟  
 
تعداد بازدید از این مطلب: 258
|
امتیاز مطلب : 96
|
تعداد امتیازدهندگان : 22
|
مجموع امتیاز : 22


نویسنده : Chepih
تاریخ : چهار شنبه 23 شهريور 1390
نظرات

ما جزیرتی ها از چندین و چند جهت با فارسی صحبت کردن مشکل داریم. اولاً که لهجه مان از بیست و دو کیلومتری جار می زند که اهل بُن قشم هستیم. ثانیاً، در استفاده از افعال مناسب دچار اشتباه می شویم. و همچنین گاه معادل فارسی یک کلمۀ خملی را نمی دانیم و به ناچار از همان کلمه استفاده کرده آبروریزی به بار می آوریم. کلیپ های مزاحم تلفنی بیکاره های الاف جزیره را شنیده اید؟ با اولین کلمه ای که از آن دهان خوش بویشان بیرون می آید تابلو می شود که اهل کدام یک از در و دهات قشم هستند. یک قبله ای را تصور کنید که دارد فارسی صحبت می کند. خیلی هم زور می زند لهجه اش مثلاً تهرانی باشد. تصور کردید؟ الان بگرد توی دنیای به این بزرگی چیزی خنده دار تر از این ماجرا پیدا کن. نگرد که پیدا نمی کنی. جزیرتی را چه به فارسی صحبت کردن. مگه جزیرتی چه جوری صحبت می کند. چند مثال می آوریم روشن شوید. بروید به ادامۀ مطلب.

تعداد بازدید از این مطلب: 894
|
امتیاز مطلب : 119
|
تعداد امتیازدهندگان : 28
|
مجموع امتیاز : 28


نویسنده : Chepih
تاریخ : چهار شنبه 23 شهريور 1390
نظرات

مدتی است توی هلر، از هر محله ای که رد می شوی، دور هر کسی که می زنی، از هر کوچه ای که گذر می کنی، به هر کَر سرایی که برای دوپینگ می روی، گذرت برای دزدی به هر خانه ای که می افتد، بوی اسپند و گِشتَه پیچیده است. همه رو آورده اند به دود کردن آنها، آن هم هر روز و هر روز دو سه بار. اگر به خاطر خوش بو بودن آن باشد که تمام بازارها از  انواع و اقسام خوش بو کننده های ایرانی و خارجی پر است. تازه همین حشره کش های ما هم بویشان از اسپند بهتر است. اگر از قشم به طرف هلر راه بیفتی، از همان ابتدای طولا بوی گشته های هلر را می توان حس کرد. از آن طرف بوی گشته به کل درگهان تا آن طرف تر از کوویی تا حوالی زینبی هم رسیده است. از طرف جنوب گاه از کاشَغ آباد رمچاه هم خبر می رسد که بوی گشته های هلر تا آنجا هم پیش رفته است. دریا به این بزرگی هم از این موهبت بی نصیب نمانده است ومسافرین کشتی ها و قایق های عبوری هم از استشمام بوی گشته گزارشاتی را مخابره کرده اند. به راستی چرا مردم گشته دوست شهر گشته خیز هلر این همه به آن علاقه دارند؟

تعداد بازدید از این مطلب: 287
|
امتیاز مطلب : 103
|
تعداد امتیازدهندگان : 24
|
مجموع امتیاز : 24


نویسنده : Chepih
تاریخ : چهار شنبه 23 شهريور 1390
نظرات

امروزه آدم ها دیگر آن پاکی دل و پاکی ذهن سابق را ندارند. ما ایرانی ها اصولاً متأسفانه آدم های چندان دل پاکی نیستیم. و ما جنوبی ها که اصلاً آدم های دل پاکی نیستیم. و ما قشمی ها که عمراً اگه آدم های دل پاکی باشیم. و ما هلری ها هم که پاکی دل را فقط در کتاب های تخیلی و افسانه ها خوانده ایم و چنان با آن واژه بیگانه ایم که محمودو با شعور سیاسی بیگانه است. یعنی در مواجهه با اخبار و اظهارات و اعمال و بدون توجه به این واقعیت که به قول جلینگ خودمان " النیّاتُ بالاعمال "، از بین انبوه گزینه هایی که می تواند به ذهن ما خطور کند، منفی ترین و بد ترین و زشت ترین و کبیره ترین گناه ممکن به ذهن بیمار ما خطور می کند. یک کم خوش بینی، یک کم فکر مثبت، هیچ خبری از این ها نیست. دل پاکی، به قول پیرزنها " بار ایکِردی رفتی". بروید به ادامه مطلب.

تعداد بازدید از این مطلب: 256
|
امتیاز مطلب : 109
|
تعداد امتیازدهندگان : 25
|
مجموع امتیاز : 25


نویسنده : Chepih
تاریخ : چهار شنبه 23 شهريور 1390
نظرات

 

- مُنگَه.     – هووی.    - یَ تا شعر قدیمی بلدی یاد به مه هُدِی؟    - مُتَرغَن زُهُن کار. شعر قدیمی به چه کار تو خَره؟ برو چلینگَر پیرَک کُلینگ درسُن خُ بُخُن. وا تو چه کَتی شعر ما پیر زنُن یاد بِگِری.     – هَمی ما درس مان. معلم فارسی ایگُ بِرِی شعر قدیمی پیدا بُکُنی.     – خاااا ؟ اگَه ایطورِن واشتا، چیزِه ناوو.

مِنی مِنی گو کَهرَه / ملا کَتی نِ جَهلَه ***** آجی حبیب که جُنِن / چراغ نَ ...ونی بُنِن *****  بارُن دَک تِلو ایوا / خَجی پا نَ هو ایوا ***** مَیُن مَیُن که نیشتی / آشَه وُ شو خُ نیشتی        بروید به ادامه مطلب.

 

تعداد بازدید از این مطلب: 510
|
امتیاز مطلب : 94
|
تعداد امتیازدهندگان : 23
|
مجموع امتیاز : 23


نویسنده : Chepih
تاریخ : چهار شنبه 23 شهريور 1390
نظرات

او هم مثل همۀ ضرب المثل دان های معروف از کوچه های خاکی شروع کرد. ابتدا وارد نبود. همش جابجا می گفت. هی پشت سر هم سوتی می داد. اما ناامید نشد. به تلاش بی وقفه اش ادامه داد و آنی شد که تا یکی دو سال پیش می دیدید، ضرب المثل خان. به جامعۀ ضرب المثل خیز ما خدمات فرهنگی فراوانی را عرضه کرد. از همان موقعی که کودکان ما به دلیل اینکه شهرمان مدرسه راهنمایی پسرانه نداشت، توی مدرسه راهنمایی ابن سینای درگهان درس می خواندند، خدمات بی شائبه اش را خالصانه در اختیار عموم ملت فرهنگ دوست ما قرار داد. می گفتند پسرهای ما را می زند و سیاه و کبود می کند. سخت گیر است. اما نمی دانستند که او در عوض چنان استعدادی در ضرب المثل گویی دارد که بیا و ببین. کسی نمی دانست او به سرعت پله های ترقی را طی خواهد کرد و به آنجا می رسد که کسی تصورش را هم نمی کرد. بروید به ادامه مطلب.

تعداد بازدید از این مطلب: 539
|
امتیاز مطلب : 98
|
تعداد امتیازدهندگان : 24
|
مجموع امتیاز : 24


نویسنده : Chepih
تاریخ : چهار شنبه 23 شهريور 1390
نظرات

 های. تا حالا کلمه صِدق به گوشتان خورده؟ مصداق چطور؟ به گوشتان نخورده؟ می دونی صداقت به چی میگن؟ صادق هم  به گوشتان نخورده؟ شما پس چی به گوشتان خورده؟ اصلاً می دانی گوش چیه؟ کجای بدنه؟ نشانم بده ببینم گوشِت کجاست؟ اِ. دست نکن تو شلوارت. گوشت ایناها. رو کله ات. گوش که نیست. ماشالله گوزِنه. عینهو ماهی تابه زده بیرون.

مصداقی ناب تر و شُفته رُفته تر از این مثال، عمراً اگه لنگه شو پیدا کنی. مصداق چی چی؟ چی مصداق چیه؟ الان میگم. بروید به ادامه مطلب.

تعداد بازدید از این مطلب: 361
|
امتیاز مطلب : 107
|
تعداد امتیازدهندگان : 23
|
مجموع امتیاز : 23


نویسنده : Chepih
تاریخ : چهار شنبه 23 شهريور 1390
نظرات

به ما گفته بودند چون به سلامتی فصل گرما در حال رفتن است و با بهتر شدن هوا دیگه اینجا پر از سرحدی می شود، لیستی از سوغاتی های همۀ شهر و روستاهای جزیره را بنویسید و بزنید دم در ورودی مساجد و تنورها و مغازه ها و البته دستشویی های مسجد جامع که برای سرحدی ها یک منطقه استراتژیک نظامی – سیاسی بحرانی است. ما را هم که می شناسید، بیکار و الاف. لیستی از سوغاتی های مهم چند شهر از شهرهای سوغاتی پرور قشم را فهرست وار برایتان تهیه کرده ایم. به امید اینکه بروید آنها را خودتان بخرید یا بخورید یا حالا به هر ترتیب سر به نیست کنید و برای سرحدی ها چیزی باقی نگذارید تا هم یه جایی از بدنشان بسوزد و هم آسکاریس های ما و شما تخلیه شود. بروید به ادامه مطلب.

تعداد بازدید از این مطلب: 2899
|
امتیاز مطلب : 99
|
تعداد امتیازدهندگان : 23
|
مجموع امتیاز : 23


نویسنده : Chepih
تاریخ : چهار شنبه 23 شهريور 1390
نظرات

خودمانیم چه حالی میده به زن ها دنگ بکردی. اگر می فهمیدیم چنین کیفی در این کار هست، دیگر هیچ وقت مشایخ و خوانندگان و گربه ها و ... هیچ کدام را طعمه دَنگ و کورَک های خطرناک خود نمی کردیم. به بانوان محترم هم که بیست و چهار ساعت مهلت دادیم. اقدامی نکردند در نتیجه دوباره خودمان دست به کار شدیم و رفتیم که  سوژه هایی از زنان جزیرتی گیر بیاوریم. می دانید چه دیدیم؟ ( اگر دختری صفحه را ببند که خوبیت ندارد آن را بخوانی. اگر هم که انشاالله یک چیز دیگه ای، بخوان و بگو که نظر مثبتت در این باره چی چیه ) هنوز نمی دانی چه دیدیم؟ " زنها اساساً سوژه اند " یعنی دیگه کلاً نگو زن، بگو سوژه. مثلاً : برادرم سه سال پیش سوژه گرفت. الان یه بچه داره. یا : سوژه ام نهار کاتُخ کولی پخته. یا : سوژه ها موجودات لطیفی هستند. بروید ادامه مطلب. 

تعداد بازدید از این مطلب: 299
|
امتیاز مطلب : 116
|
تعداد امتیازدهندگان : 27
|
مجموع امتیاز : 27


نویسنده : Chepih
تاریخ : چهار شنبه 23 شهريور 1390
نظرات

 

مردی گفتن زنی گفتن، شرمی و حیایی گفتن، بابا تو چقدر شجاعی / مردی گفتن زنی گفتن، یه کم احتیاطی گفتن، آره تو خیلی باحالی.

آن شنیدَستی که در زمان های نه چندان قدیم یک دزد گنوغ سرک از میان این همه آدم مایه دار شهر، همه را ول کرد و صاف رفت خانۀ شجاعترین تاجر، مایۀ افتخار شهر، استاد یکه تاز عرصۀ شجاعت و دلاوری، رستم زمان، فلانی. شنیدَستی ؟ نشنیدستی؟ برو ادامه مطلب تا بشنیدَستی.

 

تعداد بازدید از این مطلب: 228
|
امتیاز مطلب : 76
|
تعداد امتیازدهندگان : 19
|
مجموع امتیاز : 19


نویسنده : Chepih
تاریخ : چهار شنبه 23 شهريور 1390
نظرات

در این روز و روزگاری که بحران های اقتصادی مملکت و گرانی روزافزون از یک سو و فشارهای بین المللی ایادی استکبار در مورد مسئله هسته و کُهول از طرف دیگر کمر ما را شِرَق وِرَق کرده و در حالیکه خفقان موجود امکان نفس کشیدن را هم از ما سلب نموده است و در زمانه ای که به همه چیزمان گیر می دهند و توی شهر و خانه خودمان هم آسایش نداریم و در عصری که نزدیکترین دوستانت هم دلشان می خواهد سر به تن و لینگ به پاچکت نباشد، بدترین وضعیت ممکنی که در هلر ممکن است برایت رخ دهد این است که میان بیش از سه هزار مرد و پسر هلری آنقدر شانست تُ ..ی - تخیلی باشد که سر نماز بیفتی پیش حسین. کدام حسین؟ الان نمیگم که. شاهنامه آخرش خوشه.

تعداد بازدید از این مطلب: 256
|
امتیاز مطلب : 88
|
تعداد امتیازدهندگان : 20
|
مجموع امتیاز : 20


نویسنده : Chepih
تاریخ : چهار شنبه 23 شهريور 1390
نظرات

تا حالا شنیده اید صدایی غیر از صدای اذان و قران و خبر وفات و گاه به ندرت اعلامیه های مهم، از بلند گوهای مسجد به بیرون ساطع شود؟ تا ده دوازده سال پیش که خیلی رایج بود. این قضایا هم مربوط است به همان سال ها. وقتی که اوضاع آنقدر خراب بود که هر بچه ننه ای که هوس می کرد می رفت پشت تریبون مساجد و هر اراجیفی دلش می خواست می پراند. آن روزها وسایل ارتباط جمعی مثل امروز رایج نبود. بنابراین با کوچکترین مسئله ای که پیش می آمد ملت هجوم می بردند به سمت مساجد و ماجرای پیش آمده را با نهایت هیجان و اضطراب هم به سمع و هم به نظر اهالی محترم هلر می رساندند. بله. هم سمع هم نظر. بعداً می بینید چگونه. بروید به ادامه مطلب.

تعداد بازدید از این مطلب: 288
|
امتیاز مطلب : 82
|
تعداد امتیازدهندگان : 20
|
مجموع امتیاز : 20


نویسنده : Chepih
تاریخ : چهار شنبه 23 شهريور 1390
نظرات

 سلام.    – و علیکم السلام و رحمةالله و برکاته.    – وقت اِهَّه؟    - بله جان. حتماً . اگر هم گرفتار بودم بازم به خاطر تو کارم را ول می کردم عزیز دل.     – یه چند تا پرینت داشتم.    – خواهش می کنم. اختیار دارید. همین الان می زنم برات.    غیه، غوه، غاه.    – فلشت که پر از ویروسه. اشکال نداره. ویروس کشی هم می کنم برات.    – برنامۀ ریکاوری داری؟     - بله. تو اصلاً جان بخواه.       غیه، غوه، غاه.     – بیا عزیز. این پرینت ها و اینم برنامه ریختم برات. دیگه چیزی نمی خای، عزیز؟    - نه، مرسی. چند شد؟   - خواهش اکُنُم آقا. قابل شما اینین آقا.      – چقدر تعارف می کنی. چند شد؟    – میگم که، قابل نداره، مهمون من باش.   – نه بگو چند شد دیرم شده.    – اصلاً راه نداره. قابل نداره. کاری نکردم که. سه برگ پرینت و یک برنامه این حرف ها را نداره.   – بگو چند شد میگم. می زنمتا.    – اختیار داری. قابل که نداره ولی خُب این همه اصرار می کنی باشه؟ ( یک قیافۀ بی تفاوت به خود می گیرد انگار می خواهد یک عدد پیش پا افتادۀ کلیشه ای را بگوید) می شه همش سی و دو هزار و پانصد. البته قابل نداره ها. بروید یه ادامۀ مطلب.

تعداد بازدید از این مطلب: 324
|
امتیاز مطلب : 77
|
تعداد امتیازدهندگان : 18
|
مجموع امتیاز : 18


نویسنده : Chepih
تاریخ : چهار شنبه 23 شهريور 1390
نظرات

 

همه چیز دارد به سمت تخصصی شدن پیش می رود. برای استخدام به هر جا که بروی، اولین سوالی که می پرسند همین است که تخصصت چیست. از جلوی بیمارستان رد می شوی همینجور چپ و راست تابلو عَلِّکه که نمی دانم متخصص چشم و متخصص حلق و بینی و متخصص زنان و اطفال و متخصص تخ.. و متخصص ک.. و غیره. می رویم پیش دکتر برای درمان فلان قسمت از فلان چیزمان. می گوید من متخصص قسمت سمت راست متمایل به جنوب شرق آن هستم، برای آن یکی قسمتش برو پیش فلانی. مال تو انگار خمیدگی و ساییدگی شدید هم دارد، نصفش ساییده شده که، معلوم هست چکارش کرده ای؟ آخرش باید برای صاف کردن و لایه گذاریش پیش فلانی هم بروی. افزایش و کاهش حجم و قد آن هم هر کدام جداگانه متخصص خودشان را دارند. خواستی آشنا سراغ دارم و ... ادامه مطلب.

 

تعداد بازدید از این مطلب: 357
|
امتیاز مطلب : 77
|
تعداد امتیازدهندگان : 19
|
مجموع امتیاز : 19


نویسنده : Chepih
تاریخ : چهار شنبه 23 شهريور 1390
نظرات

از دَنگ کردیدن به مشایخ هلر استعفا دادیم ولی از صحبت کردن و مطلب نوشتن استعفا نمی دهیم و همچنان مثل شیر توی صحنه وبلاگ نویسی کشور به فعالیت های فرهنگی خود ادامه می دهیم. باشد که دیگران یاد بگیرند و به همکاری با ما روی آورده، با هم، دهان استکبار را سرویس کنیم و آن کَی وُرهای تَحتُ الگَهوه ای را سر جایشان بنشانیم. تشریف ببرید ادامه مطلب. 

تعداد بازدید از این مطلب: 277
|
امتیاز مطلب : 67
|
تعداد امتیازدهندگان : 16
|
مجموع امتیاز : 16


نویسنده : Chepih
تاریخ : چهار شنبه 23 شهريور 1390
نظرات

مطالب و موارد فراوانی هست که جا برای بحث و بررسی دارد ولی به علت کوتاه بودن نمی توان در یک پست جداگانه ارائه کرد. حرف های گهگاهی برای همچین مطالبی است. چند تا از این مطالب کوتاه را گلچین کرده ایم و در این پست به استحضار دوستداران فلسفه و منطق ، روانشناسی و الهیات می رسانیم. بروید به ادامه مطلب.

تعداد بازدید از این مطلب: 327
|
امتیاز مطلب : 81
|
تعداد امتیازدهندگان : 19
|
مجموع امتیاز : 19


نویسنده : Chepih
تاریخ : چهار شنبه 23 شهريور 1390
نظرات

تا چند سال قبل اوضاع بر این منوال بود که در تمام روزهای سال خبری از باران نبود و دریغ از یک قطره باران. ولی همین که یکی از اعیاد فرا می رسید هوا ابری می شد و یه نیمچه باران و دِرِکی می بارید. معمایی شده بود برای ما. نظریه های زیادی مطرح می شد که قابل قبول ترین آنها این نظریه است که می گوید: در تمام طول سال، وجود برخی آدمای خاص توی شهرمان بارش رحمت الهی بر سرمان را به حالت تعلیق در می آورد. آنها با هر جور فسق و فجوری که از دستشان بر می آید نه تنها ما را از رحمت خداوند محروم می سازند بلکه ما را سزاوار عذابی الهی می گردانند طوری که به قول معروف تر و خشک را با هم بسوزاند. ( بخشی از بیانات حمه ). اما همین که عید فرا می رسد، همان فاسقان بس که به پر کردن شکم و کوفت کردن شیرینی و وارم کردن خوردنی های سفره های مردم مشغول می شوند که موقتاً پدرسوخته کاری در آوردن را رها می کنند و تازه آن وقت است که شهر و دیارمان اندکی مشمول عنایت پروردگار مهربان می شود و یه نیمچه بارانی می بارد. البته یک نظریه جالب دیگر هم می گوید که همین باران اندک هم تنها و تنها به لطف دعای درختان و احشام ماست که می بارد والا ما که همان گرد و خاکی که هر روز روی سرمان خراب می شود هم از سر کچلمان زیاد است. بروید به ادامه مطلب.

تعداد بازدید از این مطلب: 316
|
امتیاز مطلب : 81
|
تعداد امتیازدهندگان : 18
|
مجموع امتیاز : 18


نویسنده : Chepih
تاریخ : چهار شنبه 23 شهريور 1390
نظرات

معمولاً هر شهری حداقل یک مکان عمومی محبوب، جای دیدنی معروف، مسجد تاریخی، محله قدیمی و... حالا یک همچین جایی دارد که مردم با استفاده از آنها، مکان های دیگر را موقعیت یابی می کنند یا مثلاً از روی موقعیت آنجاها آدرس خانه شان را به کسی می دهند. به نظر شما توی هلر چه جاهایی این نقش حیاتی را بر عهده دارند؟ بروید به ادامه مطلب.

تعداد بازدید از این مطلب: 433
|
امتیاز مطلب : 82
|
تعداد امتیازدهندگان : 20
|
مجموع امتیاز : 20


نویسنده : Chepih
تاریخ : چهار شنبه 23 شهريور 1390
نظرات

 از راه اندازی وبلاگ مدت زیادی نمی گذرد ولی در همین مدت اندک، هم نظرات انتقادآمیز و هم نظرات تشویق کننده شفاهی و کتبی و مستمر فراوانی دریافت کرده ایم. از همه دوستان سپاسگزاریم و برای نظراتشان ارزش و احترام زیادی قائلیم. عده ای گفتند کارتان خطرناک است: " می گیرنتون و یه بلایی سرتون میارنا". عده ای گفتند: "خوبه ادامه بدید. همش که نمیشه مطلب جدی نوشت. همش که نباید مطالب احساسی دخترانه نوشت". اینقدر از این مطالب مثلاً احساسی دخترانه بدمان می آید که نگو. از لوبیا هم اینقدر بدمان نمی آید. غِشغِش بِدم می آورد. مخصوصاً اگر یک پسر آن را  نوشته باشد. یعنی آدم سر نماز بیفته وسط دو تا پتان جُن سِهار دست و پا نِخَش ولی یک همچین مطلبی را نخواند. به خدا. بروید به ادامه مطلب.

 

تعداد بازدید از این مطلب: 215
|
امتیاز مطلب : 70
|
تعداد امتیازدهندگان : 17
|
مجموع امتیاز : 17


نویسنده : Chepih
تاریخ : چهار شنبه 23 شهريور 1390
نظرات

از ما خواسته بودند طی تحقیقاتی فراگیر به این مسئله مهم وحیاتی بپردازیم که هلر چه نقشی را در زندگی مردم و نیز در عمران و توسعه روستاهای جزیره دارد. چگونه یک تغییر کوچک و جزیی در هلر می تواند زندگی در روستاهای اطراف را اساساً متحول سازد. پژوهش های روانشناختی ما نتایجی بس شگفت انگیز داشت. زندگی در روستاهای قشم بدون وجود هلر به هیچ وجه من الوجود امکان پذیر نیست. بگو چرا تا بگم. بروید به ادامه مطلب.

تعداد بازدید از این مطلب: 4091
|
امتیاز مطلب : 61
|
تعداد امتیازدهندگان : 14
|
مجموع امتیاز : 14


نویسنده : Chepih
تاریخ : چهار شنبه 23 شهريور 1390
نظرات

در راستای اینکه همه اهالی محترم هلر خودشان واسه خودشان یه پا استعداد ناب موسیقی هستند و دو پا متخصص سازهای بادی و کوبه ای و آرشه ای هستند و سه پا صدایشان به طور فجیعی دلنشین و سحرآمیز است و چون امروزه در هر کوچه و خیابانی که راه می روی می بینی دو سه استودیوی ضبط موسیقی دایر شده است و جهان پزشکی تأثیرات مثبت موسیقی درمانی را به اثبات رسانده است، حال شاهد تکاپوی شدید ساکنان شهر خواننده پرور هلر هستیم در آلبوم بیرون دادن. شایعات فراوانی درباره افراد مشهور و آهنگ ها و آلبوم هایشان ورد زبان هاست. چندین هزار آهنگ هم بدون آنکه مشخص باشد خواننده شان کیست از هلری ها پخش شده است و به شایعات دامن زده است. بروید به ادامه مطلب.

ادامه مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.
تعداد بازدید از این مطلب: 364
|
امتیاز مطلب : 44
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12


نویسنده : Chepih
تاریخ : چهار شنبه 23 شهريور 1390
نظرات

هلر که روزی روزگاری قطب و مرکز و هسته اصلی مسائل و مراسم و تفکرات مذهبی جزیره بود و شهرت مشایخ آن به این سوی آبها و آن سوی آبها نیز رسیده بود حال در حالیکه همچنان این لقب را یدک می کشد و به آن افتخار می کند، در عرصه موسیقی هم گوی سبقت را از همه رقیبان ربوده و هم از نظر کمی و هم از نظر کیفی و هم از نظر تنوع سبک و ملودی، روی آنها را کم کرده است. امروز به معرفی یک چهره شناخته شده هلر می پردازیم که تلنگری به دنیای هنر زده اند و ما را حیران و سرگردان کرده اند. بروید به ادامه مطلب.

ادامه مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.
تعداد بازدید از این مطلب: 263
|
امتیاز مطلب : 45
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11


نویسنده : Chepih
تاریخ : چهار شنبه 23 شهريور 1390
نظرات

در ادامه بحث و بررسی خوانندگی در هلر، در اقدامی بسیار خطرناک، می پردازیم به نواهای آسمانی دلربایی که زنان هلری تولید، دسته بندی، منتشر و حتی به خارج صادر می کنند. آن هم کجاها. همه جا. از هلر بگیر که مرکز مذهبی جزیره است تا پی پشت که مرکز فرهنگی جزیره است، خورخران، خطه ای تکه پرور در قشم و حتی سوزا که مرکز صادرات پِهِن گاو جزیره لقب گرفته است. به دولاب و باسعیدو هم خود را رسانده اند. الحق که چه پشتکار و سماجتی دارند این زنان آوازه خوان هلر. خیلی پِچِرند، خیلی. باید مراقب خودمان باشیم. با این مطالبی که درباره آنها می نویسیم آخرش سر نَ جُن دَم می کنند و کاری میکنند از این چیز خوردن خود پشیمان شویم. بروید به ادامه مطلب.

تعداد بازدید از این مطلب: 607
|
امتیاز مطلب : 40
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11


نویسنده : Chepih
تاریخ : چهار شنبه 23 شهريور 1390
نظرات

به قول یکی از بر و بچ هلر، این روزها همینجور " غاه " مثل قارچ خواننده از زمین میاد بیرون. البته مثل قارچ که نمی شه گفت، بهتره گفت مثل شمسول. هر الف بچه چِرپِتَک چوکِلَکی که از راه می رسد واسه ما آهنگ می دهد بیرون. مثلاً یه بچه قشمی ... اصلاً چرا برویم راه دور. همین هلر. "صعود کالونِر" و "مالک اَنبُره" را نگاه. هنوز به سن رشد نرسیده اند. من خودم تا همین پارسال قشنگ یادم هست توی کوچه ها خاک بازی می کردند. باز خوبه کارهایشان مثل رمچاهی ها نبود که چند وقت پیش تمام حیثیت و شرف و غرور قشمی های سرافراز را دو دستی بر باد فنا دادند. بابا جان خوانندگی صدا می خواهد، تیپ و قیافه میخواهد، استعداد میخواهد. الکی نیست که مثل خر سرت را بیندازی پایین ومثل شتر گلویت را بگذاری جلوی میکروفون و مثل گاو عربده بکشی. بروید به ادامه مطلب.

 

تعداد بازدید از این مطلب: 523
|
امتیاز مطلب : 40
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11


نویسنده : Chepih
تاریخ : چهار شنبه 23 شهريور 1390
نظرات

اگر فرض کنیم که برای مردم هر شهر و روستایی نماد و سمبلی وجود داشته باشد که نقش  یک کابوس ترسناک را برایشان بازی کند، با توجه به اینکه آن نماد ممکن است یک اتفاق ناخوشایند یا یک نوع بیماری و یا حتی یک شخص باشد، بدون هیچ شک و تردیدی در هلر آن نقش منفی را کسی بازی نمی کند جز " چوک اَلی، کوچوکو".         چوک اَلی نبین چه ریزه / قبض برقشو ببین چه تیزه. داستان ازقبض برقی است که همزمان و با حفظ مسئولیت قبلی مسئول قبض روح هم هست. بروید به ادامه مطلب.

تعداد بازدید از این مطلب: 231
|
امتیاز مطلب : 35
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11


نویسنده : Chepih
تاریخ : چهار شنبه 23 شهريور 1390
نظرات

 

صبحانه چی خوردی؟ - لوبیا    نهار چی بود؟ - لوبیا     شام چی داریم؟ - لوبیا

ای درد و ای مرض. ای کوفت و زهر مار. ای درد مهره کِرا. آنقدر لوبیا به خوردمان داده اند که شده ایم شبیه لوبیا. البته کاش شده بودیم شبیه لوبیا. شده ایم خود نحسش. شده ایم خود خود لوبیا. چپ می ری بوی لوبیا میاد راست می ری خود لوبیا میاد. پایین را نگاه می کنی لوبیا زیر پات سبز شده. بالا را نگاه میکنی اگه چیزی غیر از لوبیا دیدی بیا منو بکش. نفرت از لوبیاست که این بلا را سرمان آورده.       لوبیا بخور که مجنون همدم دال و ناس است / شیرین می گه به فرهاد لوبیا چه با کلاس است.  بروید به ادامه مطلب.

 

تعداد بازدید از این مطلب: 336
|
امتیاز مطلب : 38
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11


نویسنده : Chepih
تاریخ : چهار شنبه 23 شهريور 1390
نظرات

گزارشی دست اول از یک کنسرت شاد و رویایی زمان برگزاری: هر شب. محل برگزاری پشت بام. مناسبت : الکی

اولش فقط صدای عود خالی شنیده می شد. مقدمه کنسرت بود. آن صدای عود زمینه صدای مجری شده بود که عوامل دست اندر کار را با هیجان و شوق معرفی می کرد. نوازنده اُرگ فلانی، نوازنده گیتار بهمانی، و... و خواننده ، عاش گربه نره. ... به افتخارش... آ ماشاالله.ناز نفست.

ادامه مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.
تعداد بازدید از این مطلب: 365
|
امتیاز مطلب : 39
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11


نویسنده : Chepih
تاریخ : چهار شنبه 23 شهريور 1390
نظرات

 بلوچ، خدا خیرت دهد. بلوچ، دستت درد نکند. بلوچ، اِیوَل . ایول ایوله ایول ، این بلوچ یله ایول. در این بحران کم سوژگی و در حالی که همه از قحطی شدید سوژه در رنج و عذابند، یه بلوچ درستکار و موقعیت شناس بعد از نماز جمعه میکروفون را در حالی که امام هنوز به طور کامل نماز را تمام نکرده بود ازش قاپید و در نطقی آتشین برای یکی دو سال آینده مان سوژه آفرید. دمش گرم. به قول شاعر : یکی بلوچی دید با دست و پای / هراسان شد و سوی دریا دوید! یعنی امروزه رؤیت یک بلوچ سالم بدون نقص عضو و دست و پای کج و معوج و سایر نقص های فنی از عجایب خلقت است. بروید به ادامۀ مطلب.

 

ادامه مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.
تعداد بازدید از این مطلب: 550
|
امتیاز مطلب : 45
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12


نویسنده : Chepih
تاریخ : چهار شنبه 23 شهريور 1390
نظرات

این تیتر، عنوان یک دوره مسابقۀ عکاسی حرفه ای بود که انجمن ما در سطح هلر برپا کرده بود. حال ملت با دوربین و موبایل هجوم بردند به انبوه اماکن پیشرفته ورزشی و از وقایع ورزشی فراوان در حال برگزاری در شهر ورزشکارپرور هلر عکس گرفتند. برای کسب اطلاعات بیشتر بروید به ادامۀ مطلب .

 

تعداد بازدید از این مطلب: 514
|
امتیاز مطلب : 53
|
تعداد امتیازدهندگان : 14
|
مجموع امتیاز : 14


سلام. خوش آمدید. نظرات شما موجب دلگرمی ماست. سپاس.


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود