کابوس

82 درصد مخاطبان گفتند لحنتان عالی و معرکه است. حال چه ایده ای برای آیندۀ وبلاگ دارید؟

آمار مطالب

کل مطالب : 160
کل نظرات : 530

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 8
باردید دیروز : 2
بازدید هفته : 8
بازدید ماه : 607
بازدید سال : 1525
بازدید کلی : 196467

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان WWW.chepiha.LoxBlog.Com و آدرس chepiha.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 8
بازدید دیروز : 2
بازدید هفته : 8
بازدید ماه : 607
بازدید کل : 196467
تعداد مطالب : 160
تعداد نظرات : 530
تعداد آنلاین : 1

<-PollName->

<-PollItems->

جزیره قشم اخبار جزیره قشم
تبلیغات
<-Text2->
نویسنده : Chepih
تاریخ : چهار شنبه 23 شهريور 1390
نظرات

 

آرام و بی سر وصدا، مرموز و بدون جلب توجه، با زیرکی و فرزی مثال زدنی و با هوشیاری بی مانندش وارد خانه های مردم می شود. بسیار حرفه ای است. کارش را خیلی خوب بلد است. وقت را هدر نمی دهد. برنامه ریزی شده و بسیار دقیق عمل می کند. او از دستگاهی فوق العاده پیشرفته و مرموز برای نیل به اهداف شومش استفاده می کند. به محض اتمام عملیات و گردآوری اطلاعات سرّی مورد نیاز، با همان زیرکی که هنگام ورود به منازل مردم به خرج می دهد، صحنۀ عملیات جاسوسی را ترک کرده و به پایگاه نظامی خود بر می گردد. او با کمک هم دستان حیله گرش اطلاعات محرمانه را وارد پایگاه اطلاعاتی سازمانشان می کند و با پردازش آنها و به دست آوردن داده های جدید، خود را برای اجرای مرحله دوم عملیات هراس افکنی در شهر آماده می سازد. بسیار کارکشته و فرصت طلب و خطرناک است. ظاهری غلط انداز دارد ولی در زیر آن نقاب بی خطر و کم جثه و مؤدب، غولی دهشتناک نهفته است. او در مرحله دوم عملیات خود، همه مردم شهر را به شدید ترین وجه ممکن غافلگیر می کند. با موتور و در حالیکه اسلحه ای مرگبار را با خود حمل می کند دوباره به خانه تمام اهالی محترم هلر حمله ور می شود. ولی این بار مثل مرحله اول دزدکی و بدون جلب توجه کار نمی کند بلکه برعکس صاحب خانه را فرا می خواند و با نوعی خونسردی باورنکردنی، هراس افکنی و تشنج آفرینی خود را با دادن قبض برق به دست صاحب خانه مظلوم و ستمدیده با موفقیت هر چه تمامتر به پایان رسانده خوشحال و سرمست به پایگاه اداره برق برمی گردد. مدت دو ماه به استراحت می پردازد تا انرژی لازم برای حمله بعدی را به دست آورد.
چوک اَلی، همان کوچولوی ریز نقش رؤیایی دیروز، شده کابوس امروز مردم هلر. مردم با دیدنش زهره ترک می شوند. حتی وقتی اسلحه کشنده و مرگبارش دستش نیست. میگن یه روز میره نانوایی شاطر تا اونو میبینه میزنه زیر گریه که "به پیر به پیغمبر همه درآمدمان را داده ایم به شما. والا به خدا پول نداریم. ما را به روز سیاه نشانده ای. از دست تو میرم تو تنور خودمو می کشم". شاطر می رفته که بپره رو غلطک و خودشو از شر قبض راحت کنه که چوک اَلی داد میزنه : "نپر بابا. به خدا قبض نیاورده ام. پنج تا نون میخام، همین".
روزی که او قبض های مُهلک برق را پخش می کند، جو عمومی جامعه به کل تغییر می کند. فضا متشنج می شود و هرج و مرج به وجود می آید. ما اهل سیاست و این جور حرف ها نیستیم ولی... این همه توی صدا و سیما از سران فتنه خبر به گوشمان می خورد خداییش همین بنده خدا یکی از همون ها نیست؟ صلح و آرامش شهر را به هم نزده که زده. اذهان عمومی را تشویش نکرده که کرده. علیه امنیت هلر اقدام نکرده که کرده. همین مانده به مقدسات ما ( حمه ج. آن یکی. اَبدِرَهمَن یُنُس و...) هم توهین کند تا مصداق کامل یک مفسد فی الهُلر لقب بگیرد.

 


تعداد بازدید از این مطلب: 233
|
امتیاز مطلب : 35
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11


مطالب مرتبط با این پست

سلام. خوش آمدید. نظرات شما موجب دلگرمی ماست. سپاس.


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود