گِشتَه

82 درصد مخاطبان گفتند لحنتان عالی و معرکه است. حال چه ایده ای برای آیندۀ وبلاگ دارید؟

آمار مطالب

کل مطالب : 160
کل نظرات : 530

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز :
باردید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید سال :
بازدید کلی :

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان WWW.chepiha.LoxBlog.Com و آدرس chepiha.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 160
تعداد نظرات : 530
تعداد آنلاین : 1

<-PollName->

<-PollItems->

جزیره قشم اخبار جزیره قشم
تبلیغات
<-Text2->
نویسنده : Chepih
تاریخ : چهار شنبه 23 شهريور 1390
نظرات

 

 ما با مراجعه غیر قانونی به مستندات تاریخی و گزارشات محرمانه و اطلاعات فوق سرّی هلر، به این نتیجه مهم دست یافتیم که بنا بر برخی روایات و اعتقادات ماقبل تاریخی، گشته نوعی واکسن قوی ضد چشم شوری و موجودات ماورا الطبیعه است. یعنی ملت گِشته ای هلر برای اینکه کسی به دارایی و مال و منال، یا به خودشان و اهل منزل و کار و کاسبی وسایر چیزهایی که در معرض چشم زدگی بدخواهان هستند، آسیبی نرسانند ، اقدام به این عمل خیر می کنند. ما در این مطلب قصد داریم دلایل احتمالی اینکه چرا برخی از همشهریان نامدار ما برای خودشان گشته یا اسپند دود می کنند را توضیح داده، از ناگفته ها پرده برداریم و قومی را در شعف و شادی فرو ببریم.

از جلوی دکان مِحَدِ نارنجک رد می شدیم. می دانی چه دیدیم؟ علاوه بر آن صحنۀ همیشگی که سه چهار نفر دم در دکانش خودشان را می گُچاردَند، یکی سرش را گرفته بود، یکی کمرش را، یکی زخم هایش را باند پیچی می کرد، یکی اشک هایش را پاک می کرد. یک آمبولانس هم آمده بود و دکترها پس از وصل کردن سرم، یک مجروح را بردند بیمارستان بخش مراقبت های ویژه. فکر کنم یک جنازه ای هم آنجا افتاده بود. پارچه ای را رویش انداخته بودند و... . به هر حال . آقای محه یک گشته سوز دستش گرفته بود و آنرا این سو آن سو می چرخاند. با حفظ جانب احتیاط و فاصلۀ مناسب از آن جانی خطرناک، ازش پرسیدیم که چرا دارد گشته دود می کند. او دل آزرده به کنجی نشست و گریان همی گفت: مگر خوردی فراموش کردی که به ما چشم زده اند. کسی از ما خرید نمی کند. این گیت بساطش را پهن کرده و ما را به خاک سیاه نشانده. به من هم چشم زده اند. قبلاً ملت را مضروب می کردم اما نه باعث پریدن مشتری ها می شد و نه آسیبی به آنها می رسید. اما الان همه فراری شده اند. تازه همین الان هم آرام زدم تو کلۀ این یارو، ضربه مغزی شد و تشریف برد. 

از کنار مرکز رد می شدیم متوجه شدیم آنجا آتش سوزی رخ داده است. سریع از موتور پریدیم پایین تا به داد اهالی آنجا برسیم. اما تا وارد حیاط آنجا شدیم می دانید چه دیدیم. یک عالمه تبلیغی جمع شده بودند و توی یک درام بزرگ آتش روشن کرده بودند و از آن به عنوان گشته سوز استفاده می کردند. از جیب جیمه بلندن خود به لَهتار، گشته در می آوردند و پرت می کردند توی درام. یکی از آنها را برای مصاحبه انتخاب کردیم. او در ابتدا راضی به انجام مصاحبه نمی شد اما رفته رفته از خر شیطان پایین آمد و با صدایی گرفته و محزون دلیل دود کردن گشته را این گونه توضیح داد: " نامردها به ریش ما هم رحم نکرده اند. چشم شورهای چشم چرانِ بی چشم و رویِ چشم سفیدِ چشمکیِ کاچ، که الهی خدا بزنه توی چشمشان. آخه ریش ما چه کاری به شما داشت. ریزش ریش گرفته ایم. همه مان. دار و ندارمان بود. پَک پَکی شده است. مال چند نفر ریزشش یک وری است. بنده خداها تعادلشان را هم نمی توانند حفظ کنند. با عصا راه می روند. مال خود من لبه هاش ریخته. مجبور شده ام ریش هایم را کُپ بزنم. دوستم ریش هاش را یه وری زده، مدل آلمانی، تا قسمت ریخته شده پیدا نباشد. باورتان نمی شود یکی از بچه ها برای استتار کچلی ریشش مجبور شده آن را به صورت فَشن و سیخ سیخی در بیاورد. هر چه شامپو ضد ریزش ریش می زنیم فایده ندارد. روغن رویش مو هم کار نکرد. از ناچاری پناه آورده ایم به گشته. از ناچاری چون به نظر می رسد بدعت باشد. اما برای ما اشکال ندارد. همین یک شب است.

پس از آن، ما به خانه توحید، نبوت رفتیم. این بچه اش که اصلاً زبان محلی بلد نبود. مجبور شدیم باهاش فارسی حرف بزنیم. ما را هم که می شناسید. فارسی بلد نِهَستریم. اَ جَم بِ باری مَکه و چوکی هَنگ ایکِردَ. خانه اش. ماشالله. تا آمدیم درباره دلیل اینکه چرا این همه گشته دود می کند ازش بپرسیم، از بالا براش فرمان رسید که یاالله برو گشته دود کن تا دیر نشده. او هم سریع رفت و داشت با گشته سوز بر می گشت پیشمان که... چشم تان روز بد نبیند، گشته سوز از دستش غاه افتاد پایین. ناگهان از بالا صدایی آمد به این مضمون: اِ. گشته سوز از دستت افتاد؟ اشکال نداره. فدای سرت عزیزم. ما که به شدت احساساتی شده و یاد فیلم های هندی افتاده بودیم به کل سؤالمان هم یادمان رفت و بدون اینکه دلیل واقعی گشته دود کردن او را بفهمیم از خانه اش آمدیم بیرون.

 ما مصاحبه هایی فراوان با اغلب همشهریان مهربانمان ترتیب داده بودیم. همه افشا کرده بودند که چرا همیشۀ خدا گشته دود می کنند. جواب ها خیلی ضایع و افشاگرانه بود و با روح سوسیال دموکرات طلب ما تناقض داشت. بنابراین از انتشار آن اجتناب کردیم. الان هم خیلی دیر وقت است. برویم بخوابیم. اِ. داشت یادمان می رفت. قبلش باید یک دست گشته بگذاریم. به هر حال این رسم ملی را باید به جا آورد. نباید اجازه دهیم تهاجم فرهنگی رویمان تأثیر منفی بگذارد. اگر ما در اجرای این آیین مقدس گشته سوزی اهمال کنیم، فرزندانمان آن را به کل از صحنۀ فرهنگ غنی جزیرتی ما پاک خواهند کرد. و این یعنی " خَسِرالدنیا و الآخرة ".

من هم باید بترسم از چشم حسود. هیچ می دانید این لینگ بی نظیرم چقدر حرص بدخواهان حسود را در آورده است. کسی چشم دیدن لینگم را ندارد. همه به من حسودی می کنند. در چنین مواقعی عقل حکم می کند پناه ببریم به گشته. یا همین لحنمان را نگاه. کفر همه را در آورده است. خودمان که آدمای کَی وُری نیستیم ولی موقع نوشتن این مطالب، خود را جای آدم های آن چنانی قرار می دهیم و اتفاقاً وقتی به عنوان یک آدم بی طرف نوشته هایمان را باز خوانی می کنیم پیش خود می گوییم: " چه آدم کی وُری است این مدیر چپیحه ". خدا این لحنمان را از ما نگیرد. برای حفاظت لحنمان از چشم بد، به ما گشته پیشنهاد شد و ما با جان و دل و لینگ پذیرفتیم.

                     دو ماه بعد                    استفاده از گشته خیلی مفید واقع شد و هیچ آسیبی از حسودان تنگ نظر به ما نرسید. برای همین، ما آدم های خیر خواه و مهربان برای دوستان شهرستانی مان گشته فرستادیم تا آنها هم از آن استفاده کنند. استفاده هم کردند. و جایتان خالی چه استفاده ای هم کرده اند. ما که خیال می کردیم همه طرز استفاده از گشته را می دانند. به خودمان زحمت توضیح کاربرد آن را ندادیم. رفیق اصفهانی خسیس ما یک هفته بعد از اینکه بستۀ گشته را دریافت کرده بود، تماس گرفته بود و می گفت : " دستت طلا. عجب چیزی بود. معرکه بود. همه فک و فامیل از آن خوششان آمد. خلاصه اینکه خیلی خیلی خوشمزه بود. بازم برایمان بفرست. با خورش می خوردیم و حالش را می بردیم. حیف شد تمام شد. بازم سه چهار من برامون بفرست."   برای رفیق بلوچمان هم فرستاده بودیم. او مثل اینکه بلد بوده چطور از آن استفاده کند. هفت هشت ماه بعد تماس گرفت و می گفت: " ایول بابا. عالیه. معجزه می کنه. من سال ها تریاک، شیشه، حشیش، چرس و همه چیز کشیده ام اما هیچ چیز مثل این نمیشه. اسمش چی بود؟ گشته؟ یعنی بهترین مست کنندۀ کل تاریخ جهان بشریت است. خارجیه؟ مستقیم از آمریکا وارد شده؟ درجه یک و خالصه که یک ساله دارم می کشم هنوز نصفش هم نرفته. اگه دم دستت زیاد پیدا می شه بفرست بفروشم مثقالی بیست سی میلیون... بیا. بلوچ گشته کش هم به ما دستور می دهد.

و حال شما مردم شریف و باحال جزیره. برای ما بنویسید که آیا گشته و اسپند دود می کنید؟ چه مواقعی و به چه دلایلی. چرا و چگونه؟ آیا تأثیر خاصی برایتان داشته؟ اطرافیان و خویشاوندانتان چطور؟ منتظر نظراتتان هستیم.

 

 


تعداد بازدید از این مطلب: 288
|
امتیاز مطلب : 103
|
تعداد امتیازدهندگان : 24
|
مجموع امتیاز : 24


مطالب مرتبط با این پست

سلام. خوش آمدید. نظرات شما موجب دلگرمی ماست. سپاس.


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود