جار

82 درصد مخاطبان گفتند لحنتان عالی و معرکه است. حال چه ایده ای برای آیندۀ وبلاگ دارید؟

آمار مطالب

کل مطالب : 160
کل نظرات : 530

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 3
باردید دیروز : 0
بازدید هفته : 12
بازدید ماه : 600
بازدید سال : 1518
بازدید کلی : 196460

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان WWW.chepiha.LoxBlog.Com و آدرس chepiha.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 12
بازدید ماه : 600
بازدید کل : 196460
تعداد مطالب : 160
تعداد نظرات : 530
تعداد آنلاین : 1

<-PollName->

<-PollItems->

جزیره قشم اخبار جزیره قشم
تبلیغات
<-Text2->
نویسنده : Chepih
تاریخ : چهار شنبه 23 شهريور 1390
نظرات

 فیلمی شده بود برای خودش. یعنی تا صدایی از مسجد پخش می شد توی سطح شهر، مردم گوش هایشان را تیز می کردند که اگر اذان یا قران یا خبر وفاتی در کار نبود، قطعاً یک سوتی باحال یا یک ماجرای خنده دار در انتظار مردم شریف و لطیفه دوست هلر بود. شما خیال می کنید چرا آن زمان ها که خبری از برنامه های طنز رادیو وتلویزیون نبود، مردم هلر همیشه شاد و بشاش و خندان بودند. به خاطر همین اعلامیه های مساجد بود که هر چند وقت یک بار از آن تریبون مقدس پخش می شد و امتی را در خنده و شادمانی عمیق فرو می برد. اگر هم چند روز خبری نمی شد باز هم ملت با یاد آوری اعلامیه های قبل، دوباره روحیه شاد خود را باز می یافتند. شدت سوتی ها به قدری بود که تا پایان تاریخ هر وقت باز گو شود همچنان تازگی و طراوت خود را خواهد داشت و خلایق و بندگان بدبخت و مفلوک را غرق خنده خواهد کرد. به خصوص در مورد یکی از جارچی ها که خیال می کرده گفتن " انا لله و انا الیه راجعون" در ابتدای همه اعلامیه ها ضروری است. چه در مورد محل اخذ رأی انتخابات، چه در مورد حضور مأمور سیار ثبت احوال، چه هر مورد دیگری.

 آن زمان ها خیلی بیش از الان، آدم گم می شد. یعنی والدین نسل های قبل چندین برابر والدین امروز نگران فرزندان خود بودند. تا دو ساعت از آنها خبری نمی شد، نگرانی و زاغ و وولَک و جار زدن توی مسجد که ای وای بچه ام. یا گاه در مورد آدم گَپ. اما امروزه، طرف بچه اش سه روز است گم و گور شده اما عین خیالش هم نیست. " حتماً با رفقاش رفته گردش " یا می گوید: "بهتر که گم شد. خیلی شلوغ بود و هی سر و صدا می کرد. خدا رحمتش کند". یا خیلی دیگه نگران شوند با گوشیش تماس می گیرند که پدر سوخته معلومه کجایی؟ در همین رابطه توی یکی از در و دهات قشم یکی گم می شود. خبرش را که حتماً شنیده اید ولی ما در اینجا این خبر را از این تریبون بی طرف و منصف و بدون گرایش های حزبی و سیاسی بار دیگر بیان می کنیم تا رفع ابهام کرده باشیم. با گم شدن آن فرد برگ زرین دیگری در دفتر جوک و طنز صوتی جزیره ورق می خورد. بدون کم ترین پرس و جویی از در و همسایه خبر را درمسجد جامع اعلام می کنند و از همه می خواهند در بسیج عمومی برای یافتن او مشارکت کنند. مردم با مرام هم کار و کاسبی خود را ول می کنند و با تجهیزات کامل راه می افتند به سمت کوه و صحرا. همه به دنبال گمشده، از شهر رفته اند بیرون که ناگهان دوباره اعلامیه ای از مسجد به گوش آنها می رسد: " اهالی محترم فلان جا. گم شده پیدا وودی. بَهوایَش نگردید. او را توی مُستِراب خانه شان پیدا کرده اند. گویا کارش طول کشیده بیرون نیامده و والدینش خیال شُکِردی گم وودی. از اینکه بَهوایش گردیدید تَنک یو وِری بوس. "
در مورد پیدا کردن وسایل هم که تا دلتان بخواهد ماجراهای شنیدنی وجود دارد. قبلاً هر کسی هر چیزی را توی کوچه ها پیدا می کرد و چه بسا صاحبش آن را دور انداخته بوده، بر می داشت می برد توی مسجد و مسئول جار هم درنگ نمی کرد. سریع داد می زد که آی ملت، فلان چیزی با فلان مشخصات پیدا شده است. صاحبش بیاید برش دارد و... . در همین ارتباط یک روز مردم حیرت زده هلر همچین چیزی را شنیده اند: " یک عدد نمی دانم چی چی پیدا شده است. مشخصاتش فلان فلان. اندازه اش"ای کِ دِ کی هُن". صاحبش کِنی. بیا ببرش تا خودم نَمبُرده ام. فارسی را حال می کنید. این همان ماجرایی بود که طرف قضیه را از پشت میکروفون، هم به سمع و هم به نظر مردم مبهوت هلر رساند. معلوم شد آقای جار زن راستی راستی خیال می کند با قرار گرفتن پشت تریبون مسجد، جلوی دوربین های تلویزیونی قرار گرفته است و همه او را تماشا کرده از زیبایی بی نظیر او بهره مند می گردند. آقا با انگشتان دست خود، اندازه آن شئ مفقود شده را از راه بلند گو به مردم نشان داد. همه هم دیدند و فهمیدند.
در ماجرایی دیگر از همین دست، جارچی آگاه و کاربلد ما رفته همچین شاهکاری را رایگان به اکران عمومی در آورده است. مطمئن باشید هر جای دیگری بود مردم برای شنیدن آن راضی بودند درآمد یک ماهشان را برای خرید بلیط آن نمایش طنز بپردازند. یک کیف پول پر از اسکناس را داده اند دست آقای جار او هم این گونه یافته شدن آن را به عرض دوستداران کلیپ های جوک صوتی رسانده است. " انا لله و انا الیه راجعون. اهالی محترم استان هلر، توجه فرمایید. یک عدد کیف دستی پر از پول پیدا شده است. دو میلیون و دویست و هفتاد و سه هزار تومن و پنج قِنی پول در آن وجود دارد. رنگ کیف " گوگُروه ای" بوده و روی آن یک آرم گُندِکی کشیده وودی است. روی لبۀ بالای آن یک کمی رنگی رفتی. داخل کیف علاوه بر پول چند جعبه کوچک که رویش به انگلیسی نوشته کاندوم هم وجود دارد. از صاحب این کیف می خواهیم با در دست داشتن شناسنامه و اصل کارت پایان خدمت و کپی سند ازدواج و سند خانه به همراه والدین خود به این مکان مراجعه کند و با برشمردن نشانه های کیف، آن را تحویل بگیرد. جهت کسب اطلاعات بیشتر به این آدرس اینترنتی مراجعه نمایید.
www.ahma’ Estaakoo. com
در یک راستای دیگر. یک بار و پس از اذان صبح در ماه مبارک رمضان از بلند گوی مسجد با نهایت ترس و اضطراب اعلام کردند که بیایید که دکان طیّب آتِش ایگِتی.  

دکمه را خاموش نکرده بود و صدایش را شنیدیم که به رفیقش می گفت: اَح. بریم نگاه آتِش بکنیم. حال اِدِه.

 


تعداد بازدید از این مطلب: 289
|
امتیاز مطلب : 82
|
تعداد امتیازدهندگان : 20
|
مجموع امتیاز : 20


مطالب مرتبط با این پست

سلام. خوش آمدید. نظرات شما موجب دلگرمی ماست. سپاس.


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود