|
|
تبلیغات
<-Text2->
گفته بودیم ترانه های بندری مانند کل جهان موسیقی رفته کلا به سمت چرت و پرت، یعنه برداشت ها از مفهوم هنر موسیقی تا این حد محدود شده که: دور هم باشیم، یکی بزنه و یه سر و صداهایی راه بندازه، یکی هم میکروفون بگیره دستش و داد و فریاد راه بندازه، همینجور سرگرم بشیم بخندیم بره. مسخره بازی و عربده کشی و دو تا عبارت الکی و دو تا کیبورد و سرکنگی و پیچش پوک... آلااااا... بدو... آ ماشاالله... جونوم... یالا دست... چمکی ... همیطو ... بروید به ادامه مطلب. با همت فیزیک دان جوان ملی ما، و به پشتوانه اقتدار ما در پرورش استعدادهای درخشان، و با عنایت به رهنمون های روشنگرانه و نیز بر اساس نبوغ فردی این متفکر معاصر، راز موفقیت در زدن ضربات ایستگاهی فوتبال کشف، و از ناگفته و پیچیدگی های این امر خطیر پرده برداری شده است. برای کسب اطلاعات بیشتر با آقای واریسی تماس نگیرید، بلکه بروید به ادامه مطلب. شتریه که در خانه ی همه می خوابه. یا معتاد میشی میری سراغ بدنسازی و تزریق، یا سر پیری انواع امراض میان سراغت و مجبوری بدی سوزن کاریت کنند. بروید به ادامه مطلب. در این قسمت، دست به ابتکاری جالب زده و یک سری دور عرفان می گردیم. ماشاالله تانکر تانکر کتاب های تیکه پاره ریخته دورش که تراکتور بیار بار بزن ببر ازشان سوژه استخراج کن. سوژه هایی در حد لیدی گاگا. یعنه عرفان، که الهی من شب و روز دورش بگردم، را می توان از روی دست نوشته های شاگردان آن تو صفحات کتابهایشان بیشتر شناخت. بروید به ادامه مطلب آورده اند که جوانی بود به غایت نیکو رفتار، محبوب عام بودی به کردار و مال و منالی داشتی به لهتار. جمله ی خلق الله به صفا و وفا ایام را به سرور به سر بردی، به مجالست هم دل خوش کردی و در نعمت بیکران مستغرق گشتی. هر آن که خواستی بدانستی که چه اوو، برفتی به ادامه مطلب. شماره ی جدید عرفان هلری را به امید اینکه به زودی پرونده ی این مطلب دنباله دار را هم ببندیم، منتشر می کنیم. بدون هیچ عرض اضافه ی دیگری، بروید به ادامه مطلب. آخ خ خ ی ی ی ش ش. اینم از آخرین قسمت مطالب کج ذهنی ما. مجموعه ای پرطرفدار که در این قسمت سرانجام به پایان می رسد. به قول بعضی ها، این سری مطلب بیش از پیش بر محبوبیت چپیحه افزود. ولی یادتان نرود، ذهن کج سرطان است. تا جا دارد از آن پرهیز کنید. چنان ازش پرهیز کنید که نفهمه از کجاش مورد پرهیز قرار گرفت. بروید به ادامه مطلب. سوتی های دانشگاهی. مثلا همین طور دانشگاهه و مثلا افرادی که اون تو درس می خونن دانشجو هستند. دور از جان خیلی ها، یک مشت بی سواد گنوخ سرک دور هم جمع شده اند اسم خود را هم گذاشته اند دانشجو. واقعا اون چیزی که شما دارید دنبالش می گردید دانشه؟ فکر نکنم. شغل سازمانی تان دانشجویی نیست. اسپارتاکوس جویی است. اونجا که درس می خونید هم دانشگاه نیست و بلکه اسپارتاکوس گاه است. بروید به ادامه ی مطلب. کی فکرش را می کرد سوژه ی کج ذهنی ما پنج قسمتی شود. خواستیم دو قسمته سر و ته آن را هم بیاریم، نشد. نگذاشتند. سرش را بردند یه طرف، تهش را یه ور دیگه. به ما کمرش رسید. شانس آدم فقیر. نامردا نامردی کردند. چپ و راست سوژه دستمان دادند. عمدا. یعنه کرم. ملا غلوچ. ما هم بهره برداری نامشروع. سو استفاده از وضعیت موجود. اینم حاصلش. بروید به ادامه ی مطلب برو چیز می گو مگو چیست چیز/ که سرمایه ای جاودانیست چیز/ به قسمت دوم مطلب چیز شعر خوش آمدید. گفتیم که یکی هست که فوق تخصص بافتن چیزشعرهای چیزی است. همین جور چیز می بافه. راستی که عجب چیزیه. آبروی ما را برده. چاخان ترین چرت و پرت های چیزی ممکن. پیرو درخواست مخاطبان در دو قسمت به او پرداختیم. حیف وقتمان که صرف او شد. بقیه ی چیزشعریاتش را هم تحمل کنید. بروید به ادامه مطلب. برای اولین بار در جهان، تند خوانی با درک بالا. ~ آهای گانش آموزان،دانشگویان، کونکوری ها و ... آیا می خواهید بتوانید 100 صفحه کتاب را با درک مطلب بالا در مدت یک ساعت بخوانید؟ آیا هنگام مطالعه حواستان جایی دیگر و پیش طرفتان است؟ آیا هنگام مطالعه خوابتان می آید؟ آیا خود را برای کنکور سراسری آماده می کنید و نگران کمبود زمان هستید؟ پس بروید به ادامه ی مطلب. سلام. تا حالا 3 مطلب کج ذهنی را پشت سر گذاشته ایم. فکر کنم دیگه همه از کار در آمده اید. حال قسمت چهارم این داستان صحنه دار را به امید اینکه قسمت آخرش باشد، منتشر می کنیم. در قسمت های قبلی خواندید که اذهان عمومی عموم جوانان ما به طرز فجیعناکی کمب است. روشنفکران ما از هر ایده ای هر چقدر مثبت، برداشت هایی می کنند تا جا دارد منفی و... بروید به ادامه مطلب. ای برم من قربون چشمانت عرفان/ بیا تا کنم جانم را قربانت عرفان /به هر جا سر زدم عرفان زیاد بود /ولی هیچ یک نبود عرفانت عرفان. یاد عرفان به خیر. چه جوی داشت. چه فضایی. آه. اونجا با تمام وجود معنویت را حس می کردیم. یادش به خیر. به گلچین شماره یازده عرفان هلری خوش آمدید. بروید به ادامه ی مطلب. مردم میرن دیوان اشعارشان را منتشر می کنند، ما یکی را می شناسیم که دیوان چیز شعریاتش را به طور شفاهی هر جا که می ره، مفت در اختیار عموم مردم شعر دوست قرار میده. مسلما با خیلی از این چیزشعریات آشنایی دارید. کاملا مسلم است که پرداختن به دیوان منثور این فرد چیز باف فوق حرفه ای لطفی ندارد. با این وجود و پیرو درخواست مخاطبان و به خاطر تماس های مکرر چیزشعر دوستان، گزیده ای از مصاحبه ی آن چهره ی چیزی برجسته را برایتان می نویسیم. بروید به ادامه ی مطلب.
سلام. همچنان با بحث شیرین، جذاب و دلنشین کج ذهنی در خدمتتان هستیم. امرو به چند نکته ی دیگر می پردازیم. باشد که رفته رفته نورافکن اذهان ما و خیلی های دیگه در سایه برکات جو معنوی هلر و کل جزیره، از کجی های موجود رهایی یافته، صاف و اتو خورده به فعالیت های بشردوستانه ی خود ادامه دهند. بروید به ادامه مطلب.
|
|